درباره وبلاگ

صدیقه وسمقی شاعر، نویسنده و مترجم، دارای دكترای فقه و مبانی حقوق اسلامی است. وی سال‌های مدیدی به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه تهران به تدریس فقه اسلامی اشتغال داشته است. در همین زمینه او در دانشگاه گوتینگن آلمان نیز تدریس کرده و در حال حاضر با دانشگاه اوپسالا در سوئد همکاری دارد. وسمقی در ایران به عنوان شاعر و اسلام پژوه شناخته شده و از وی تاکنون چهار دفتر شعر وآثار متعدد دیگر منتشر شده است. از آثار فقهی وی می توان به کتاب "زن، فقه، اسلام" اشاره کرد. ترجمه برخی اشعار وی به زبان سوئدی نیز در یک دفترانتشار یافته است. وسمقی در شورای شهر اول، نماینده مردم تهران بود و مدتی نیز عضو هیات منصفه مطبوعات شد. این وبلاگ برای جمع آوری و انتشار بخشی از آثار صدیقه وسمقی تاسیس شده است و توسط دوستداران ایشان اداره می‌شود.

۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

نقدی بر آرای فقها درباره سن مسئولیت حقوقی


صدیقه وسمقی

مهمترین چالشی که در رابطه با قوانین کودکان و نوجوانان در ایران امروز مطرح است سن مسئولیت قانونی بویژه در مسایل کیفری است . امضای کنوانسیون حقوق کودکان از سوی جمهوری اسلامی ایران و نیز تصویب قانونی در مجلس ششم که هجده سالگی را پایان کودکی می­داند، به این چالش مهم پایان نداده است. زیرا قوانین ایران مستند به آرای فقهای شیعه است. رأی مشهور فقهای شیعه این است که نه سالگی سن بلوغ دختر و پانزده سالگی سن بلوغ پسر است. فقهای دیگر مذاهب اسلامی نیز سنین متفاوتی را به­عنوان سن بلوغ دختر و پسر مطرح کرده­اند. مثلاً ابوحنیفه هفده سالگی را سن بلوغ دختر و هجده سالگی را سن بلوغ پسر دانسته است. در برخی مذاهب مانند شافعیه و حنبلیه سن بلوغ دختر و پسر یکسان دانسته شده که آن پانزده سالگی است.
فقها در آرای خود به قرآن و بیشتر از آن به روایات استناد می­جویند. در روایات از سویی به علامات طبیعی بلوغ و از سوی دیگر به سن اشاره شده است.مالکیه در جمع میان دو دسته روایات چنین معتقد است که ظهور علائم در تشخیص بلوغ مقدم است و چنانچه علائم ظاهر نشد پایان هجده سالگی سن بلوغ است.بحث درباره سن بلوغ از آن جهت برای فقها حائز اهمیت است که رسیدن به بلوغ، پایان دوره کودکی و آغاز سن تکلیف و مسئولیت دانسته شده است.



رشد، شرط اصلی در پذیرش مسئولیت
مطالعه منابع فقهی نشان می­دهد که بلوغ جسمی هیچ­گاه به تنهایی شرط تکلیف نیست، شرط تکلیف در همه موارد علاوه بر بلوغ، عقل است. پس از بلوغ نیز درصورتی شخص مسئول شناخته می­شود که صاحب عقل باشد. در این باره لازم است دقیق­تر سخن گفته شود. اگرچه فقها در بحث پیرامون سن مسئولیت شرعی که همان سن را نیز سن مسئولیت قانونی می­دانند ، درباره عقل بحث کرده­اند، اما به­نظر می­رسد که این بحث کافی و دقیق نیست، زیرا فقها بلوغ جسمی را پایان دوره کودکی می­دانند و درصورتی که شخص بالغ مجنون یا سفیه نباشد، او را عاقل و رشید می­خوانند، بدین ترتیب شخص بالغ اگر مجنون و سفیه نباشد، مسئول شناخته می­شود. از نظر فقها تفاوتی میان سن مسئولیت شرعی و مدنی وجود ندارد. از همین رو آنان شخص بالغ را هم در انجام تکالیف عبادی و هم نسبت به امور مهمی همچون امور جزایی و کیفری مانند حدود و قصاص مسئول می­دانند. نکته دقیق در این بحث که به نظر می­رسد فقها به آن توجه کافی نکرده­اند، این است که شخص بالغ یعنی کسی که به بلوغ جسمی رسیده است ممکن است دیوانه و سفیه نباشد و رشید نیز شناخته نشود. در واقع عدم رشد همواره به معنای جنون و سفاهت نیست ، بلکه شخص به دلیل صغر سن و عدم تجربه کافی می­تواند فاقد رشد محسوب شود. اگرچه فقها به رشد توجه کرده­اند، اما ازآنجا که در معنای رشد و ملاک­های تشخیص آن بحث جدی نکرده­اند، از کنار این نکته مهم با تسامح گذشته­اند. از همین روست که می­بینیم در تعیین سن مسئولیت شرعی و قانونی به بلوغ توجه می­کنند. در حالی که بلوغ جسمی به تنهایی نمی­تواند تعیین کننده سن مسئولیت حقوقی و حتی شرعی باشد. قرآن نیز در آیه 6 سوره نساء بر این مطلب صحه می­گذارد ، آنجا که می­گوید :"یتیمان را بیازمایید آنگاه که به حد نکاح  رسیدند اگر در آنان رشد یافتید اموال آنان را به خودشان بدهید". در این آیه، مقصود این نیست که اگر شخص بالغ دیوانه یا سفیه نبود می­توانید اموال او را به وی بسپارید بلکه می­توان آیه را این گونه تعبیر کرد که هرگاه شخص بالغ پس  از بلوغ و پایان دوره کودکی به آن درجه از رشد و کمال عقلی رسید که می­تواند مال خود را به درستی هزینه کند، مالش را به او بدهید. نکته قابل توجه این است که بر خلاف نظر فقها می­توان میان بلوغ جسمی و رشد عقلی فاصله زمانی قائل شد. چنان که واقعیت نیز این فاصله زمانی را میان بلوغ جسمی و رشد عقلی اثبات می­کند.
نگاهی به واقعیات موجود در ایران در رابطه با سن مسئولیت قانونی خود بیان­گر آن است که فقها در رویارویی با موضوعات گوناگون نتوانسته اند به یک نتیجه واحد برسند. درواقع عملکرد متفاوت آنان در مواجهه با موضوعات مختلف ناقض نظریه فقهی آنان است. به­عنوان مثال سن شرکت در انتخابات و رأی دادن که یک مسئولیت مدنی محسوب می­شود برای دختر و پسر هجده سال است. همچنین دختر و پسر برای افتتاح حساب بانکی و یا گرفتن گواهینامه رانندگی باید هجده سال داشته باشند. ازسوی دیگر سن مسئولیت کیفری دختر و پسر نه و پانزده سال قمری است که کمتر از نه سال و پانزده سال شمسی و میلادی است. این در حالی است که مسئولیت کیفری نسبت به سایر مسئولیت­ها از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر کسی رشد عقلی کافی برای شرکت در انتخابات ندارد چگونه می­تواند برای اعمال شدیدترین مجازات­ها رشید شناخته شود؟!
اگرچه برخی فقها برای حل مشکلات موجود در رابطه با تعیین سن مسئولیت قانونی راه­هایی را طی کرده­اند و کوشیده­اند که رای خود را به واقعیات نزدیک سازند اما به عقیده نویسنده مبانی نظری فقها در رابطه با تعیین سن مسئولیت شرعی و قانونی قابل خدشه و مناقشه است.
با توجه به لزوم رعایت اختصار در بحث به مناقشه در دو موضوع می­پردازیم:
1-      تعیین سن مسئولیت قانونی موضوع شرعی نیست.
2-      نقدی بر کیفیت استفاده فقها از روایات.
1- تعیین سن مسئولیت قانونی موضوع شرعی نیست.
واقعیت این است، تشخیص این که آیا فردی به بلوغ جسمی و یا رشد عقلی رسیده است یا نه و یا این­که پایان دوره کودکی چه هنگام است مانند بسیاری از موضوعات دیگر موضوعی کارشناسی و عرفی است. نویسنده کتاب جواهرالکلام نیز این نکته را تأیید می­کند. برهمین اساس تعیین سن مسئولیت قانونی و حتی مسئولیت شرعی، موضوعی شرعی نیست و از حوزه بررسی و اظهار نظر فقها خارج است زیرا وظیفه فقها فقط بیان حکم شرعی موضوعات است و موضوعات را کارشناسان با علم، تجربه و عقل بررسی و تعیین می­کنند. مثلاً تشخیص اینکه مایعی خمر است یا نه بر عهده فقیه نیست اما فقیه می­تواند بگوید اگر این مایع خمر باشد حرام است. تشخیص اینکه فردی عاقل یا بالغ شده است یا نه و اینکه افراد معمولاً در چه سنی بالغ و رشید و آماده پذیرش مسئولیت می­شوند بر عهده فقیه نیست. بلکه فقیه می­تواند بگوید اگر فردی بالغ و رشید شد نسبت به رعایت احکام شرعی مسئول است. منشأ بروز بسیاری از مشکلات در همین نکته مهم نهفته است و آن گسترش نفوذ فقها به همه موضوعات و زمینه­هاست. درحالی که حوزه نفوذ فقها محدود به کشف و شناخت احکام شرعی ثابت و بیان آن برای مردم است. در آیه 6 سوره نساء نیز می­بینیم که سنی برای بلوغ و رشد تعیین نشده، قرآن با مخاطب قراردادن مردم آنان را به تعیین و تشخیص موضوع فرا می­خواند. در این آیه اشاره می­شود که هرگاه کودک به حد نکاح رسید و به­علاوه دارای رشد عقلی بود می­تواند در تصرفات خود از جمله تصرف در مال خود مستقل باشد. آیه قرآن ملاک­های عقلی معمول را که بیان­گر پایان دوره کودکی است بیان می­کند. اما موضوع را به مردم و تشخیص متعارف و معقول آنان واگذار می­کند. ممکن است در اینجا سئوال شود که چرا در روایات به سن بلوغ و تکلیف اشاره شده است. این موضوعی است که در بحث بعدی به آن می­پردازیم.
2-      نقدی بر کیفیت استفاده فقها از روایات
مسلمانان اولیه به پیامبر، صحابه و ائمه مراجعه کرده، از آنان درباره سن بلوغ و یا سن تکلیف و یا علائم بلوغ سئوال می­کردند، همان­طور که مردم درباره بسیاری از موضوعات از پیامبر و صحابه و یا ائمه سئوالات خود را می­پرسیدند. فقها به­طور اغراق آمیزی در تعریف سنت گمان کرده­اند که همه سخنان پیامبر و اعمال او حاکی از حکم شرعی است. اهل سنت همین تعریف اغراق آمیز از سنت را به صحابه, و شیعیان به ائمه تعمیم داده­اند. درحالی که این تعریف فاقد مبنای عقلی و شرعی است. مردم بسیاری از اوقات از پیامبر، صحابه و ائمه درباره موضوعات عرفی و عقلی سئوال می­کردند زیرا آنان مورد اعتماد مردم بودند. پاسخ آنان نیز به این سئوالات, عرفی و عقلی بود. در آن روزگار در سرزمین حجاز درباره سن بلوغ و تکلیف سئوال شده و در روایات سنین گوناگونی بیان شده است. گاهی نیز به علائم بلوغ اشاره شده است. در آن زمان به دلیل سادگی زندگی در قبایل حجاز ، دختران و پسران برای اداره امور زندگی نیازمند مهارت­های فراوان نبودند. به همین جهت هنگامی که در منابع فقهی براساس روایات پیرامون تشخیص رشد بحث می­شود درباره پسر، ملاک تشخیص هزینه کردن مال به­طور معقول و یا توانایی خرید و فروش مطرح می­شود و درباره دختر ملاک تشخیص، اصلاح امور منزل دانسته می­شود. این­ها ملاک هایی است عرفی که مردم برای تشخیص رشد و آمادگی پذیرش مسئولیت به­کار می­برند. درباره تشخیص بلوغ نیز به علائم طبیعی جسمی اشاره شده است. ظهور علائم بلوغ در همه افراد در یک سن اتفاق نمی­افتد. شاید علت اینکه سنین مختلفی در روایات دیده می­شود همین نکته باشد. گاهی نیز ممکن است ظهور علائم به تأخیر افتد. در این­گونه موارد سئوال شده است که از چه سنی فرد باید به تکالیف عبادی خود بپردازد. در پاسخ به این دست از سئوالات، سن مطرح شده است. سن مطرح شده در روایات نیز بر اساس واقعیت موجود بوده است. دلیلی وجود ندارد که ما از سخن پیامبر، صحابه و یا ائمه در بیان سن بلوغ چنین برداشت کنیم که آنان در مقام بیان حکم شرعی بوده­اند. از بیانات آنان چنین استفاده می­شود که دختران و پسران در حجاز آن روزگار در سنینی که در روایات آمده بالغ می­شدند و با توجه به ملاک­های عرفی متداول، رشید نیز شناخته می­شدند. فقها با توجه به تعریفی که از سنت دارند و نیز با توجه به رویه ای که در استفاده از آیات قرآن و روایات به­کار می­برند، موضوعات عرفی و عقلی را از احکام شرعی تفکیک نکرده­اند. این عدم تفکیک موجب شده که بسیاری از موضوعات عرفی و آداب و سنن مردم حجاز آن روزگار به فقه راه یافته، بدون دقت نظر احکام شرعی خوانده شوند. بحث درباره سن بلوغ و پایان دوره کودکی و تعیین سن مسئولیت پذیری نیز در شمار موضوعات عرفی است که به دلیل عدم تفکیک آن از موضوعات و احکام شرعی وارد حوزه بحث فقها شده است. چنانچه موضوع تعیین سن کودکی و یا پایان دوره کودکی را از موضوعات عرفی و کارشناسی بدانیم و قائل به تفکیک این موضوعات از احکام شرعی باشیم و نیز چنانچه معتقد باشیم که همه روایات و آیات قرآن در مقام بیان حکم شرعی نیست، می­توانیم نتیجه بگیریم که تعیین سن مسئولیت قانونی بر عهده کارشناسان و متخصصان است. آنان تعیین می­کنند که به­طور متعارف معمولاً اکثر دختران و پسران در چه سنی کودکی را از نظر جسمی و عقلی پشت سر گذاشته، آماده پذیرش مسئولیت می­شوند. شاید حتی در جوامع پیچیده امروز برای مسئولیت نسبت به همه موضوعات نتوان سن واحدی را تعیین کرد.
فاضل کاشانی (یکی از فقها) نیز معتقد بوده که سن تکلیف عبادی را باید از سن مسئولیت کیفری جدا کرد. به این معنا که دختر و پسر از سن نه و پانزده سالگی مکلف به خواندن نماز و انجام عبادات باشند اما در سنین بالاتر مشمول اعمال مجازات­هایی مانند حدود، تعزیرات و قصاص شوند. این سخن عاقلانه است و با قرآن و روایات نیز منافاتی ندارد. اما از آنجا که با رویه معمول فقها که به ظاهر روایات استناد و عمل می­کنند تناسب ندارد مورد نقد قرار گرفته، رد شده است. پایان سخن آن­که ما عقلاً و شرعاً ملزم نیستیم که در موضوعات عرفی،  عقلی، علمی و تجربی از مسلمانان اولیه تبعیت کنیم. قرآن و روایات مملو از این­گونه موضوعات است که ما باید آن­ها را از موضوعات و احکام شرعی تفکیک کنیم. درصورت تفکیک موضوعات عرفی و عقلی از موضوعات شرعی، در تعیین سن مسئولیت قانونی می­توان به نظر کارشناسان اعتماد نمود و دلیلی موجه وجود ندارد که اعتماد به نظر کارشناسان را در این زمینه مخالف شرع بدانیم.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر