صدیقه وسمقی
واژه قصاص در قرآن در چهار آیه به کار رفته است. آن آیات عبارتند از
: مائده/45 ، بقره/178، 179 و194 . این آیات حامل چه پیامی هستند؟ آیا چنانکه فقها
و مفسران می گویند، آیات قصاص می خواهند این پیام را به مخاطب برسانند که کشتن
قاتل یا قطع دست جانی و مانند آن واجب است؟ آیا پیام آیه 179 بقره که می فرماید:
ای خردمندان! شما را در قصاص زندگانی است، این است که حیات و زندگانی در کشتن قاتل
و انتقام از جانی نهفته است؟
پیامی که فقها و مفسران از آیات قصاص دریافته اند، با پیام صریحی که
در آیات متعدد قرآن تکرار شده در تعارض است و آن پیام، عفو، صلح و صبر به جای
انتقامجوئی و قتل و جرح است. به این پیام ها توجه کنید:
... پس هر کس که از مجازات در گذرد، این گذشت، کفاره گناهان او خواهد بود
(مائده/45).
... عفو و مصالحه، تخفیف و رحمتی است از جانب خداوند.(بقره/178)
اگر مجازات می کنید، پس مانند ستمی که بر شما رفته مجازات کنید، اما
اگر صبر کنید، پس این برای شکیبایان بهتر است.(نحل/126)
جزای هر بدی، همانند آن بدی است، اما اگر کسی ببخشد و صلح کند، پاداش
او بر عهده خداوند است.(شوری/40)
... کسیکه یک انسان را بکشد مانند آنست که همه مردم را کشته است و کسیکه به یک
انسان زندگی ببخشد مانند آنست که به همه مردم زندگی بخشیده است (مائده/32 )
. در تفسیر این آیه آمده که منظور از زندگی بخشیدن به یک انسان، عفو قاتلی است که
به مجازات مرگ محکوم شده است.
جالب توجه آنکه دو پیام از پیام های مذکور در همان آیات قصاص آمده
است. چگونه ممکن است خداوند حکیم و دانا از یکسو مردمان را به انتقامجوئی از قاتل
دعوت کرده، حتی این انتقامجوئی را واجب بخواند(چنانکه مفسران وفقها دریافته اند) و
از دیگر سو، در همان آیه و آیات دیگر با بهترین تعابیر و وعده های نیک ، بندگان را
به عفوکردن از مجازات دعوت کند؟ از یکسو قصاص را مایه زندگانی بخواند و از سوی
دیگر درگذشتن از آنرا رحمت الهی بداند؟
برای نگارنده، تفسیر مفسران از آیات قصاص و پاسخ های آنان به تعارضات
مذکور عجیب می نمود. از همین رو به بررسی اکثر تفاسیر در این رابطه پرداخت و
دریافت که اشکال اساسی، تعبیر نادرست از واژه قصاص است.
مفسران معنای مجازات و انتقام را نه از معنای لغوی قصاص به دست آورده
اند و نه از آیات قرآن . بلکه آنان این معنا را بر واژه قصاص تحمیل کرده، کوشیده
اند آیات قرآن را بر این اساس تفسیر کنند. به همین دلیل است که این معنا با آیات
قصاص و پیام دیگر آیات، سازگاری ندارد.
قصاص در لغت بر وزن فعال است و معنائی نزدیک به کلمه مثال دارد و آن
یعنی برابری، توازن و تناسب میان دو چیز. برخی مفسران نیز واژه قصاص را مساوات
معنا نموده، اما در تفسیر آیات به این معنا اعتنای کافی نکرده اند. به نظر می رسد
از آنجا که شان نزول آیات مربوط به قصاص، جنگ و درگیری میان قبایل و انتقامجوئی
آنان از یکدیگر بوده است، این موضوع بر تفسیر آیات سایه افکنده، معنای واژه قصاص
نیز تحت تاثیر آن از معنای اصلی خود دور شده است.
به مضمون آیه 45 مائده توجه کنید: بر بنی اسرائیل مقرر کردیم که نفس
با نفس، چشم با چشم، گوش با گوش، دندان با دندان، بینی با بینی و زخم ها با هم
قصاص اند اما هرکس که ببخشد، این بخشش، کفاره گناهان او خواهد بود.
مفسران از آنجا که قصاص را مجازات معنا کرده اند در تفسیر این آیه
گفته اند که نفس با نفس، چشم با چشم و ... قصاص می شوند یعنی مجازات می شوند. در
حالی که آیه این را نمی گوید. اگر قصاص را همان مساوات معنا کنیم آیه می گوید نفس
با نفس و چشم با چشم برابر است. قرآن با این عبارات و تکرار برابری اعضا با یکدیگر
در صدد ابلاغ چه پیامی است؟
نگارنده معتقد است از این عبارات می توان چند معنا را برداشت کرد که
باید دید کدام معنا با رویکرد قرآن، دیگر اجزای آیه، آیات دیگر و زمینه های تاریخی
سازگاری دارد.
معنای اول آنکه جان و بدن همه انسانها با هم برابر است. جان و بدن
هیچ انسانی عزیزتر و با ارزش تر از جان و بدن دیگری نیست.
دوم آنکه یک جان با یک جان برابر است نه با دو جان. یک چشم با یک چشم
برابر است نه با دو چشم، نه با یک جان.
این دو معنا را شان نزول این آیه و آیات دیگر تائید می کند. در
روزگاری که افراط، تبعیض و زیاده روی در انتقام و قتل رواج داشت، این آیه از تبعیض
و افراط نهی می کند. زیرا چنانکه منابع تاریخی می گویند در میان قبایل عرب معمول
بود که گاه در مقابل یک کشته چند نفر را می کشتند. در مقابل یک زخم انسانی را به
قتل می رساندند. دیه بعضی قبایل بیشتر از قبایل دیگر بود زیرا برخی جان خود را
برتر و عزیز تر از جان دیگران می دانستند. این آیه صریحا این تبعیضات و سنتهای
نادرست را نفی کرده جان و بدن انسانها را برابر اعلام می کند.
و اما معنای سومی نیز از این آیه فهمیده می شود و آن اینکه حال که
جان با جان و چشم با چشم برابر است، پس اگر کسی جان کسی را عمدا بستاند و او را
بکشد، می توان او را به عنوان مجازات کشت و اگر کسی به چشم دیگری آسیب برساند، می
توان به چشم او همان آسیب را وارد ساخت. اما پیام عفو که در ادامه آیه بلافاصله
آمده و عفو را تمجید نموده و به عبارت دیگر عفو را توصیه نموده است به ما می گوید
که قرآن مجازات جان در برابر جان و چشم در برابر چشم را مجازات پسندیده ای نمی
داند و ترجیح می دهد که اینگونه مجازات اجرا نشود. اما فقها و مفسران که قصاص را
مجازات معنا کرده اند، از این آیه چنین فهمیده اند که مجازات جان در برابر جان و
چشم در برابر چشم و ... واجب است یعنی قرآن ما را به اعمال چنین مجازاتی فرا می
خواند. این در حالی است که قرآن در آیات متعدد به کسانی که عفو و صلح را بر می
گزینند وعده نیک می دهد اما هیچگاه به کسانی که اعمال مجازات را انتخاب می کنند
وعده پاداش نداده است. این رویکرد با برداشت فقها و مفسران از آیات قصاص مغایرت
دارد. آیه مورد اشاره در واقع می گوید اگر می خواهید مجازات کنید رعایت برابری
مجازات با جرم و پرهیز از افراط و تبعیض بر شما واجب است. اما اگر ببخشید و از
اعمال مجازات در گذرید، این بخشش، کفاره گناهان شما خواهد بود. آیه عدم گرایش خود
را نسبت به مجازات جان در برابر جان و چشم در برابر چشم صریحا نشان می دهد.
آیه 178 بقره نیز رویکردی مشابه دارد. آیه می فرماید بر شما قصاص در
باره کشتگان مقرر شده است، آزاد با آزاد، برده با برده و زن با زن.
بسیاری گمان کرده اند که این آیه می گوید آزاد را فقط می توان در
مقابل آزاد و برده را در ازای برده و زن را در ازای زن مجازات نمود. این گروه از
مفسران پنداشته اند که این آیه در صدد صحه گذاشتن بر تبعیض میان انسانها است. این
عده، با معیارهائی که متعلق به دوره جاهلیت است برای جان انسان ها ارزش های
متفاوتی قائلند، یعنی معتقدند جان آزاد با آزاد برابر است، جان برده با برده و جان
زن بازن. و از آن، نا برابری جان انسان ها را نتیجه می گیرند. این در حالی است که
این گونه تبعیضات، در عصر رواج ظلم و جهل و نابرابری که از آن به عنوان عصر جاهلی
یاد کرده اند وجود داشته و برای ترویج آن نیازی به نزول آیه قرآن نبوده است.منابع
تاریخی و داستان هایی که در باره شان نزول این آیه نقل شده حاکی از آنست که برخی
قبایل قوی نسبت به قبابل ضعیف برتری جوئی کرده، قائل به نابرابری میان افراد قبیله
خود با قبیله دیگر بودند. افزون بر این تبعیض، نا برابری میان برده وآزاد، و زن و
مرد نیز به صورت فراگیر وجود داشت. مجموع این نابرابری ها، سنتی را آفریده بود که
براساس آن وقتی یک مرد آزاد از قبیله قوی، یک مرد آزاد از قبیله ضعیف را می
کشت،قبیله قوی حاضر نمی شد قاتل را که یک مرد آزاد بود بدست مجازات بسپارد بلکه به
جای او یک برده بی گناه یا یک زن بی گناه را به مجازات می رساندند. آیه مورد بحث
به نفی این سنت ظالمانه می پردازد وبا تاکید بربرابری انسان های دو قبیله می گوید
اگر آزاد مرتکب جنایت شد همان فرد آزاد مستحق مجازات است و هر برده و زن نیز در
ازای جنایت ارتکابی خود، مستحق مجازات است. به عبارت دیگر هیچ فرد بی گناهی را نمی
توان به جای یک گناهکار مجازات نمود. در همین آیه نیز مانند آیه پیشین، برای آنکه
مخاطب گمان نکند که قرآن، اعمال مجازات را تشویق می کند، بلافاصله عفو و بخشش را
تخفیف و رحمت الهی می خواند. آیات قصاص در یک مرحله مجازات حد اکثری را، مجازات
برابر و متناسب با جرم می داند و در مرحله بالاتر به عفو و بخشش دعوت می کند. دعوت
به بخشش برای نفی و تقبیح مطلق مجازات نیست، بلکه از رویکرد قرآن چنین فهمیده می
شود که اولا به اعمال اینگونه مجازات یعنی جان در برابر جان گرایش ندارد. ثانیا در
روزگار رواج خشونت و انتقام جوئی به عفو و صلح که نیاز جامعه انسانی است دعوت می
کند. ترویج رافت و بخشش، ارتکاب جرم و قتل را کاهش می دهد. از این روست که عفو و
صلح اینهمه مورد ستایش قرآن است.
نگارنده معتقد است قصاص در قرآن به معنای مجازات به کار نرفته، بلکه
معنای آن مساوات است و هنگام بحث از مجازات، معنای قصاص، تناسب و برابری مجازات با
جرم است که قرآن آن را در صورت اعمال مجازات، واجب خوانده و تخطی از آنرا ستم
دانسته است. در واقع آنچه واجب دانسته شده اعمال مجازات نیست بلکه رعایت تناسب
مجازات با جرم است که یک اصل عقلی بوده و عدم رعایت آن افراط و ستمگری و رعایت آن
لازمه حیات بشری است. خواننده محترم تفصیل این مطالب را می تواند در مقاله تجدید
نظر در معنای قصاص دنبال نماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر